سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تفکرت برایت بینش می آورد و مایه عبرت گرفتن تو می گردد . [امام علی علیه السلام]
امروز: چهارشنبه 103 آذر 28

 

 یک زندگی ساده آخوندی

استاد و فقیه عالی قدر  حضرت آیت‌الله مجتهدی ، در سن 85 سالگی در بیمارستان بازرگانان تهران درگذشت.

اهمیت و معروفیت آیت‌الله مجتهدی به مدیریت کم‌نظیر ایشان بر مدرسه ملامحمد جعفر بود که بیشتر به نام خود وی شناخته می‌شد و نقطه آغاز آموزش بسیاری از جوانان تهرانی برای ورود به حوزه‌های علمیه بود. چنان که اشخاص مشهور و برجسته‌ای چون آیت‌الله استادی، علی‌اکبر ناطق نوری و سید علی‌اکبر محتشمی از دانش‌آموختگان مدرسه ایشان به شمار می‌روند.

با این حال، وی چندان به تدریس دورس سطح بالای حوزه نمی‌پرداخت و هم و غم خود را بر مدیریت طلاب تهران گذاشته بود.
آیت‌الله مجتهدی در کنار آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس، وارث مرحوم شیخ عبدالحسین زاهد به شمار می‌رفتند که در دوران رضاشاه که برای قلع و قمع تدریس علوم دینی، مانع فعالیت حوزه‌‌های علمیه شد، به آموزش طلاب در تهران ادامه دادند.

کتاب ارزشمندایشان اداب الطلاب (توصیه های اخلاقی ایشان به روحانیت ) بسیار خواندنی است

قسمتی از این کتاب بی بدیل:

عُرفیات ( برای طلبه ها )

عرفیات غیر از اخلاقیات است. ممکن است شخصى استاد اخلاق باشد ولى از عرفیات هیچ نفهمد. باید استادى را پیدا کرد که عرفیات را براى انسان بگوید. عرفیات یک سرى مسائلى است که شاید خلاف شرع نباشد ولى خلاف عُرف جامعه است و عوام الناس از انجام آنها، توسط ما روحانیون خوششان نمى آید. ما هم براى اینکه مردم به دین و روحانیت علاقه مند شوند و طرد نشوند باید اینها را مراعات کنیم. حالا چند نمونه از عرفیات را مى گوییم:

1ـ دقت در معاشرت با مردم:

روحانى نباید با کسى که به دین و دستورات دین اهمیت نمى دهد معاشرت کند (مگر اینکه قصد راهنمایى او را داشته باشد) و نباید چنین افرادى به منزل او رفت و آمد کنند.

استاد ما حضرت آیتالله حاج شیخ على اکبر برهان (ره) مى فرمودند: روزى به خانه رفتم و متوجه شدم که عده اى میهمان از طرف آشنایان و فامیلهاى همسرم، تشریف دارند، و بعضى از آنها بدون رعایت اینکه ما روحانى و آخوند هستیم، و مردم از ما بیش از دیگران توقع دارند، با ظاهرى شرعى ولى نامتناسب با عرفیات طلبگى ما، حضور داشتند، لذا به اهلبیت گفتم که براى آنها توضیح دهند که متوجه بشوند، و آنها هم الحمدلله متذکر شدند و بعد از این جریان هر وقت به منزل ما مىآیند عرفیات را رعایت مى کنند.

روزى که طلبه بودیم با استادمان حاج شیخ على اکبربرهان (ره) به دیدار یک حاجى که تازه از مکه آمده بود رفتیم. ایشان به ما فرمودند: حق دست زدن به هیچ چیز را ندارید. کارى نکنید که بگویند آخوند جزء مطهرات است و همه چیز را پاک مى کند و مى خورد. بنشین و به هیچ چیز دست نزن. بگذار به زور به تو، چیزى تعارف کنند.

کسانى که بد حجاب اند نباید در منزل شما رفت وآمد کنند. من حتى گفته ام بچه هاى کوچک را بدون چادر به منزلمان نیاورند. اگر در کوچه و خیابان حتى یکى از محرمهایت را دیدى اگر حجاب کامل هم داشت با او صحبت نکن یا اگر صحبت مى کنى او را نگاه نکن. گوش خود را نزدیک او بیاور و به صحبتهایش گوش کن. چرا که مردم نمى دانند این زن محرم شما است.

خرید اجناس:

در خرید کردن براى منزل دقت کن که مورد سوء تفاهم از سوى مردم واقع نشوى. حضرت آیتالله العظمى سیدمحمدکاظم یزدى (ره) مى فرمودند: همیشه از یک قصابى گوشت نخرید، مى گویند این آخوندها چقدر گوشت مى خورند.

یا مثلاً یک روحانى حتى المقدور سعى کند که کمتر با همسرش در خیابان راه بیفتد و به خرید برود. به مغازه هایى که چیزهاى گرانقیمت مى فروشند نرود؛ مثلاً به بنگاههاى ماشین فروشى و فروشگاههاى تلویزیون و غیر ذلک. اگر هم نیازى داشت مى تواند محارم خود یا افراد مورد اطمینان و با تجربه را بفرستد. نقل مى کنند که یک روحانى با همسرش، وارد فروشگاه لوازم آرایش بانوان شده و پس از انتخاب یکى از اقلام آن، و در خارج از فروشگاه و بدون توجه به اطراف خود، آن را به همسرش نشان مى داد که کدامیک بهتر است، در حالى که این عمل مى تواند در اذهان مردم نسبت به مقام روحانیت اثر بدى داشته باشد. لذا طلاب محترم باید اینگونه امور را رعایت کنند.

به هر مکانى نرود:

روحانى هر جایى نباید برود، هر جایى نباید بنشیند. مثلا کنار خیابان روى جدول ننشیند یا در مکانهاى عمومى و پر رفت و آمد، یا جایى که همه روى زمین نشستهاند، بالاى صندلى ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند، مثلاً یک پا را روى پاى دیگر نیندازد. و همچنین نباید دست زن و بچه را بگیرد و برود پارک یا شهر بازى یا سینما. یا برود ساندویچى و یک ساندویچ بگیرد و پشتش هم نوشابه بخورد. البته این گونه امور حرام نیست ولى بعضى از مردم این اعمال را از ما روحانیون توقع ندارند، لذا ما باید رعایت عرفیات طلبگى را بکنیم.

وضع ظاهرى:

روحانى باید از نظر لباس پوشیدن، لباسى ساده و تمیز و در عین حال منظم و مرتب داشته باشد و خداى نکرده لباسهایش چرکین نباشد و بوى عرق ندهد.

بعضى کارها، براى عوام مردم، اشکالى ندارد ولى براى ما روحانیون خوب نیست. ممکن است یکى در اخلاق خیلى عالى باشد ولى با وضع زندگى و با قیافهاش و با رعایت نکردن این عرفیات مردم را از دین بیزار کند.

دقت در خرج:

روحانى نباید مهمانىهاى مفصل راه بیندازد، یا مثلا در تالارها مراسم عقد و یا مراسم دیگر بگیرد و سورها و خرجهاى بىمورد کند. آیت الله حاج آقامرتضى حائرى (ره) با کاروانى به مکه رفتند. قرار شد علماى دیگر از مکه به دیدن ایشان بیایند. مدیر کاروان از خرج خودش اتاقى آماده کرد و میوههاى مختلف در اتاق آماده نمود. وقتى ایشان وارد اتاق شدند و صحنه را دیدند ناراحت شدند و به مدیر کاروان فرمودند: چرا مىخواهى مردم را با من دشمن کنى؟ اینها را جمع کن. فقط چاى کفایت مىکند (یعنى ممکن بود که حاجىهاى کاروان فکر کنند که هزینه انجام شده، از بودجه کاروان است و دچار سوءظن نسبت به آیت الله مرتضى حائرى شوند). وقتى هم روحانى به مهمانى مىرود یا براى او مهمان مى آید باید مراعات اخلاقیات و عرفیات را هم بکند.

روزى که طلبه بودیم با استادمان حاجشیخعلىاکبربرهان (ره) به دیدار یک حاجى که تازه از مکه آمده بود رفتیم. ایشان به ما فرمودند: حق دست زدن به هیچ چیز را ندارید. کارى نکنید که بگویند آخوند جزء مطهرات است و همه چیز را پاک مىکند و مىخورد. بنشین و به هیچ چیز دست نزن. بگذار به زور به تو، چیزى تعارف کنند.

وضعیت سر و صورت:

در حرم امام رضا(علیهالسلام) عبور مىکردم، دیدم روحانى جوانى موهایش را از زیر عمامه تا وسط پیشانى بیرون ریخته است. به او گفتم: ببخشید آقا، مثل این که اصلاح شما دیر شده است. گفت: مدرکى هم دارید؟ یعنى اگر این کار من خلاف است آیا براى این کار خلاف، مدرک و سند روایاتى دارید؟ اگر دارید ارائه بدهید؟ در حالى که خیلى از موارد هست که حرام و خلاف شرع نیست ولى عرف، آن را نمىپسندد. لذا روى این اصل به او گفتم: چرا با لباس زیر به حرم نمىآیى؟ با وجود این که براى مردان فقط پوشاندن عورتین واجب است و پوشاندن بقیه بدن واجب نیست. (با وجود این، رعایت عرف را مىکنى، و کارى نمىکنى که مردم از تو ناراحت شوند، پس در طلبگى و آخوندى هم چنین باش و رعایت عرفیات طلبگى را بکن و کارى که مراجع و علما و فقها نمىکنند تو هم نکن.)

ساده زیستى:

مهمترین مطلب عرفى، ساده زیستى است. انگشتر زیاد دستت نکن، گرانقیمتش را هم همینطور. تسبیح رنگى یا گرانقیمت هم دستت نگیر. خودکار و خودنویس خارجى و نعلین گرانقیمت که براى طلبه و روحانى سزاوار نیست، استفاده نکن. روحانى حتى المقدور باید زندگى و خانهاى ساده داشته باشد.

نقل مى کنند آیت الله فشارکى(ره) یک اتاق داشتند که وسط آن را پرده کشیده بودند. یک طرف درس مى دادند و طرف دیگر محل زندگى ایشان بود. اگر امام خمینى (ره) وقتى که از پاریس آمدند، مىرفتند کاخ نیاوران شاید اینقدر محبوب مردم نمىشدند و دیگر حرفشان چندان در مردم اثر نداشت، امام با آن همه عظمت، در یک خانه ساده و معمولى و یک حسینیه که دیوارهایش کاه گلى بود ساکن بودند.

روحانى هر جایى نباید برود، هر جایى نباید بنشیند. مثلا کنار خیابان روى جدول ننشیند یا در مکانهاى عمومى و پر رفت و آمد، یا جایى که همه روى زمین نشستهاند، بالاى صندلى ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند، مثلاً یک پا را روى پاى دیگر نیندازد.

نباید به چنین عالمى نگاه کنى باید بروى علما و بزرگان را نگاه کنى، مراجع تقلید، علماى ربانى و معلمین اخلاق.

اینها بعضى از عرفیات است که باید رعایت شود بقیه را هم خودت با اینها قیاس کن البته ممکن است یک کار در جایى عرف باشد و همان کار در جاى دیگر خلاف عرف باشد.

نمىگویم اینها حرام است ولى از باب حَسَناتُ الأبرارِ سَیئاتُ المُقَرَّبین است.

بعضى کارها، براى عوام مردم، اشکالى ندارد ولى براى ما روحانیون خوب نیست. ممکن است یکى در اخلاق خیلى عالى باشد ولى با وضع زندگى و با قیافهاش و با رعایت نکردن این عرفیات مردم را از دین بیزار کند.

حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودهاند: «بدترین علماى امت من کسانى هستند که مردم را از ما گمراه مىکنند و راههایى که به سوى ما است قطع مىکنند. مردم بر اینها درود مىفرستند در حالى که اینها مستحق لعنت هستند». و همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «که عیسى بن مریم (علیه السلام) فرمود: واى بر علماى بد که چگونه آتش دوزخ بر آنها زبانه کشد.» اگر این عرفیات را رعایت نکردى پیشنماز نشو. چرا که رعایت نکردن عرفیات به فتواى بعضى از مراجع تقلید به عدالت ضرر مىزند و پشت سر تو نمىشود نماز خواند.

البته کتابی که معرفی کردم پر است از حکایات خواندنی و داستانهای پند آموز و ...

یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد 

یا علی

 


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در چهارشنبه 86/10/26 و ساعت 10:48 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()

روزی هارون، پنجمین خلیفة عباسی، بهلول را به حضور طلبید. او، ناگزیر نزد هارون آمد. هارون از او پرسید: عاقبت مرا چگونه می‌دانی؟
بهلول گفت: قرآن کتاب خدا در میان ماست، روش خود را با دستورات آن تطبیق کن. قرآن می‌گوید:
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ؛
[1] نیکوکاران از نعمتهای بهشتی بهره‌مندند، و بدکاران گرفتار عذاب دوزخ هستند.
اگر کردار تو نیک است، عاقبتت خوب است وگرنه عاقبت بدی خواهی داشت.
هارون گفت: پس این همه کارهای نیک ما، در کجاست؟ بهلول گفت: خداوند تنها کردار پرهیزکاران را می‌پذیرد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ
[2].
هارون گفت: پس رحمت خدا در کجاست و چه می‌شود؟ بهلول گفت: رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است: إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمحْسِنِینَ
[3].
هارون گفت: پس خویشاوندی ما با رسول خدا چه می‌شود؟ بهلول گفت: در روز قیامت از عمل می‌پرسند، نه از خویشان: فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ
[4].
هارون گفت: پس شفاعت رسول خدا؟ بهلول گفت: بستگی به اذن و اجازة خدا دارد: یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً
[5].
هارون به بهلول گفت: آیا حاجتی داری تا برآورم؟ بهلول گفت: حاجتم این است که مرا بیامرزی و اهل بهشت گردانی.
هارون گفت: برآوردن چنین حاجتی از دست من خارج است، ولی شنیده‌ام مقروض هستی، خواستم بدهکاری تو را ادا کنم.
بهلول گفت: اگر راست می‌گویی اموال مردم را به صاحبانش برگردان، تو که خودت بدهکار هستی، با بدهکاری نمی‌توان رفع بدهکاری کرد.
هارون گفت: آیا می‌خواهی دستور دهم همه روز تا آخر عمر، معاش روزانة تو را بدهند؟
بهلول گفت: ای هارون من و تو هر دو بندة خدا هستیم. صاحب ما، اوست، آن خدایی که معاش تو را تأمین می‌کند و او هرگز مرا فراموش نمی‌کند
[6].
[1] . سورة انفطار، آیات 14ـ 15.
[2] . سورة مائده، آیة 27.
[3] . سورة اعراف، آیة 56.
[4] . سورة مؤمنون، آیة 101.
[5] . سورة طه، آیة 109.
[6] . سرگذشت‌های تلخ و شیرین، ج 1، ص 223، به نقل از عنوان الکلام، ص 206.


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در جمعه 86/10/21 و ساعت 6:46 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()

اما امیرالمؤمنین فرموده است: از من بپرسید از مطالب فوق عرش؛ از من سؤال کنید قبل از آن که مرا از دست بدهید. سَلُونی قَبْل أَنْ تَفْقِدُونی. و نیز در روز فتح خیبر، به حضور پیامبر آمد، رسول خدا به حاضرین فرمود: برترین شما، داناترین شما و بهترین قضاوت‌کننده، علی است.
حجاج گفت: آفرین! چرا او را از حضرت سلیمان برتر می‌دانی؟
گفت: حضرت سلیمان، (ع)، از خدا خواست.
رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی؛
[1] پروردگارا به من سلطنتی ده که بعد از من سزاوار کسی نباشد
.
اما علی فرمود: ای دنیا، من تو را سه بار طلاق داده‌ام، و نیازی به تو ندارم. آن گاه این آیه در موردش نازل شد:
تِلْکَ الدَّارُ الْ‏آخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً؛[2] این خانه آخرت را، برای کسانی که اراده علو و سرکشی در زمین را ندارند، اختصاص داده‌ایم.
حجاج او را تحسین کرد و گفت چرا او را از حضرت عیسی برتر می‌دانی؟ گفت: خدا دربارة عیسی، (ع)، فرموده است:
إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ؛[3] و یاد کن آنگاه که خدا به عیسی بن مریم گفت: آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر، سوای خدای عالم، اختیار کنید؟ عیسی گفت: خدایا تو منزّهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق بگویم. چنانچه من این را گفته بودم تو می‌دانستی، که تو از اسرار من آگاهی و من از سر تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همة اسرار غیبِ جهانیان، کاملاً آگاهی، من به آنها چیزی نگفتم جز آن چه تو مرا بدان امر کردی.
حضرت عیسی قضاوت دربارة کسانی که او را خدا دانستند به قیامت واگذاشت، اما علی، کسانی را که دربارة او غلو کردند محاکمه کرد و به قتل رسانید. اینها فضایل علی است. و دیگران را با او قیاس نیست.
حجاج او را تحسین کرد و گفت: خوب پاسخ گفتی و گرنه تو را مجازات می‌کردم. آنگاه او را گرامی داشت و به او هدیه داد[4].
[1] .
سورة ص، آیة 35.
[2] .
سورة قصص، آیة 83.
[3] .
سورة مائده، آیات 116ـ117.
[4] .
سرگذشت‌های تلخ و شیرین قرآن، ج 3، ص 23ـ 28.


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در جمعه 86/10/21 و ساعت 2:37 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()
<      1   2   3   4   5   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دعای پولدار شدن
دعا
اصول یادداشت برداری
88/8/8
خود سازی در 6 مرحله
چگونه مسئله حل کنیم ؟
شگفتی های حافظه ( قسمت دوم )
شگفتى‏هاى حافظه ( قسمت اول )
چگونه میتوانید نظر دیگران را در مورد خود تغییر دهید؟
هدف آفرینش انسان
مدیریت استرس در کار و بهبود سلامت روان
چگونه عاشق خدا شویم
تبریک سال نو
شعر زیبا از :عبدالجبار کاکایی
زود قضاوت نکنیم !
[همه عناوین(171)][عناوین آرشیوشده]

Clicky Web Analytics