یادش بخیر کوچک بودیم
با برف و باران و عید و قایم باشک و ... حال می کردیم
اما الان بارون و برف و خیلی نعمتهای دیگه برامون عادته و تکراری
اون موقع ها روی نامه ها می نوشتیم : با تشکر از آقای پستچی
اما امروز از مادر و پدرمان هم برای خیلی چیزها تشکر نمی کنیم ،چه برسد به تشکر از نعمتهای خدا
اون موقع ها می گفتیم بازی اشکنک داره
ولی الان یادمون رفته که این دنیا همش بازیه
اون وقتا خیلی ساده می خندیدیم ،خیلی ساده محبت می کردیم
اما الان به خودمان تلقین میکنیم که شاد نیستیم
می گفتیم : دروغگو دشمن خداست و ....
الان میگیم همین یه باره
بگذریم
بیاییم یه بار دیگه باید معنی خیلی از کلمات را درست کنیم :
خدای مهربون ،یا علی ،مهدی فاطمه ، سلام ،مادر ،پدر ، زندگی ، همسایه ،روان ،شادی ،...
گرفتاری ،فقر ، گدای سر کوچه و علم و خداحافظی ....و التماس دعا
.....
مهم نیست گودال کوچکی باشیم یا دریای بیکران ،مهم آنست که آنقدر زلال باشی تا آسمان در تو باشد