برنامه ریزى چیست؟ چرا اهمیّت دارد؟ اصول آن کدامند؟ لوازم آن چیست؟
یکى از تفاوتهاى اساسى میان انسان و حیوان این است که حیوان فقط در زمان حال زندگى میکند و انسان در سه زمان: گذشته، حال و آینده. گذشته محمل تجارب است، حال منزلگاه تصمیمگیرى است، و آینده سکوى رشد و ارتقاء. انسان با تجزیه و تحلیل رویدادهاى گذشته، دست به برنامه ریزى زمان حال مىزند و آینده را رقم مىزند.
متخصصان برنامه ریزى مىگویند:
نگرش انسان نسبت به آینده باید از زاویه سه افق صورت گیرد: افق باز؛ افق دور و افق روشن.
افق باز: افق باز ضامن مانورِ فکرى آدمى نسبت به مصالح و مسائل پیرامونى و یکى از عوامل دورى آدمى از اندیشههاى محدود و برنامههاى جزئى نگرى است. هر انسانى که از افق باز بهرهمند است، در برابر معادلات زندگى، به صورت خطى نمیاندیشد؛ بلکه نگرش او حالت شبکهاى و گسترده دارد و راهحلهاى مختلف را فقط از زاویه یک راه نمىبیند و به اصطلاح پژوهشگران، به ورطه تک سبب بینى نمىافتد، لذا راههاى مختلف را آزمایش مىکند. افق باز روش مؤثرى در نگرش است و در همه فعالیتهاى هدفمند به کار مىآید.
افق دور: یکى از خصلتهاى ممتاز انسان، خصلت دور اندیشى (Proridence) است. افق دور در نگاه و نگرش آدمى، ضامن شفاف شدن ابهامات آینده است و تصمیمات آتى را رقم میزند. افراد دور اندیش در مقایسه با دیگران، تصویرى شفافتر در مسائل، رفتارها، عکس العمل، رویدادها و اتّفاقات دارند.
افق روشن: بهره مندى انسان از زاویه روشن و کم ابهام، با استفاده از دو افق قبلى میسّر است. افق روشن محصول دو افق دور و باز است. افقِ روشن، میوه انسان در اصل برنامه ریزى بهینه و کارآمد براى آینده در حال اتّفاق است.
محصول این سه افق، بحث شناخت (Recognition) است. بنابراین سه افق، اساس برنامه ریزى عبارت است از:
1. خودشناسى.
2. جهت بخشى فعالیتها.
3. بهبود کیفیت زندگى در ظرف زمان.
تا شناخت موجود نباشد، ضمانتى براى آینده وجود ندارد.
میتوان آینده را به زمان حال منتقل نمود، یعنى مىتوان زمینه ساختن پلههاى آینده را در زمان حال بررسى نمود و آنها را شکل داد.
تعداد بسیار اندکى از مردم وقت کافى در اختیار دارند. همه از کمبود وقت مینالند. طبق تخمینها و برآوردهاى انجام شده، حدود 30 الى 40 درصد توان انسانها به کار گرفته میشود و محاسبات نشان میدهد که افراد 60% از زندگى کارى خود را هدر میدهند. بیشتر وقتها، انرژیها، تواناییها و استعدادها به هدر میروند، چون شناخت کافى وجود ندارد، هدفها روشن نیست و برنامه ریزى ها و اولویت گذاریها دقیق نیست .
عمر ما محدود است. ما یکبار فرصت زندگى کردن داریم. امروزه طبق محاسبات انجام شده، یک انسان با امید به زندگى طولانى، حداکثر 200.000 ساعت از زمان را، به عنوان وقت قابل استفاده، در اختیار دارد.
استفاده از سرمایه عمر: استفاده بهینه و بهتر از «زمانِ» محدود و ارزشمند، تنها از طریق برنامه ریزى و «مدیریت زمان» که هوشیارانه، مستمر و پایدار تدوین شده باشد، فراهم مىشود. مدیریت زمان که در واقع، همان برنامه ریزى است، به معناى تسلط و کنترل بر فرصتها و جهت دادن به فعالیتهاست.
برنامه ریزى فرصتها: براى طراحى برنامه مناسب جهت استفاده از فرصتها، لازم است که هر فرد شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم نماید:
بخش اول: صبح تا ظهر
بخش دوم: بعد از ظهر
بخش سوم: شب
باید هر کدام از این بخشها را دو قسمت کرد و هر قسمت را به فعالیتهاى حداکثر دو ساعته تقسیم کرد.
بهتر است فعالیتهاى علمى، اجرایى، شغلى و تفریحى خود را در قالب این زمانها تعریف کنیم و هر قسمت را بین یک الى یک ونیم ساعت و حداکثر تمام شش قسمت را در 9 ساعت تقسیم نماییم. افراد شاغل یا در حال تحصیل ممکن است کل صبح یا بعد از ظهر یا صبح و بخشى از بعد از ظهر را به شغل و تحصیل خود اختصاص دهند. آنها روى وقت باقیمانده میتوانند برنامه ریزى نمایند.
با این تقسیم بندى، در هر هفته ما میتوانیم 42 قالب زمان را احیاء کنیم و فعالیتهاى خود را در قالب آن تعریف کنیم و اگر این قالبها یک ساعتى باشند، باز هم در هر شبانه روز 18 ساعت از 24 ساعت آزاد خواهد ماند؛ یعنى با احتساب اینکه 2 ساعت صبح، 2 ساعت عصر و 2 ساعت شب را براى فعالیتهاى علمى، پژوهشى و... خارج کرده باشیم، باقیمانده هر روز 18 ساعت و در هفته 126 ساعت آزاد خواهد ماند. لذا مىبینیم که در هفته، چقدر ما زمان را قربانى و فدا کردهایم. و این یعنى ذبح زمان! یعنى نابودى فرصتها؟
سرمایه عمر آسان به کف نیامده است، که آسان از دست رود. برنامه ریزى کمک میکند که به فعالیتهاى خویش، نظام یافته بنگریم و این نکته را مد نظر داشته باشیم که:
«زمان در عصر ما، ساعتها و روزها و هفته ها نیست؛ بلکه زمان، با دقیقه و ثانیه و لحظه مورد بحث و بررسى قرار گرفته و فعالیتها در قالب آن تعریف میشوند».
یک جوانِ پشت کنکورىِ رشته ریاضى سؤالهاى متعددى از من پرسید. از او سؤال کردم: چند وقت دیگر به کنکور باقیمانده است؟ او پاسخ داد: 75 روز، یعنى 1700 ساعت که با ساعتهاى باقیمانده امروز تا شب که 11 ساعت است، میشود 1711 ساعت.
ضمن تشویق، به نگرش او آفرین گفتم و اضافه کردم: انشاءا... از این به بعد، زمان را در قالب دقیقه و ثانیه ببین و بنگر چه فرصتهاییدارى و چه فرصتهایى را هر روز ما از بین میبریم.
باید در «امروز»، فرداها را دید و ماههاى بعد را به تصویر کشید، حتّى سال آینده را در قالب زمان حال به تماشا نشست.
یکى از تفاوتهاى اساسى میان انسان و حیوان این است که حیوان فقط در زمان حال زندگى میکند و انسان در سه زمان: گذشته، حال و آینده. گذشته محمل تجارب است، حال منزلگاه تصمیمگیرى است، و آینده سکوى رشد و ارتقاء. انسان با تجزیه و تحلیل رویدادهاى گذشته، دست به برنامه ریزى زمان حال مىزند و آینده را رقم مىزند.
متخصصان برنامه ریزى مىگویند:
نگرش انسان نسبت به آینده باید از زاویه سه افق صورت گیرد: افق باز؛ افق دور و افق روشن.
افق باز: افق باز ضامن مانورِ فکرى آدمى نسبت به مصالح و مسائل پیرامونى و یکى از عوامل دورى آدمى از اندیشههاى محدود و برنامههاى جزئى نگرى است. هر انسانى که از افق باز بهرهمند است، در برابر معادلات زندگى، به صورت خطى نمیاندیشد؛ بلکه نگرش او حالت شبکهاى و گسترده دارد و راهحلهاى مختلف را فقط از زاویه یک راه نمىبیند و به اصطلاح پژوهشگران، به ورطه تک سبب بینى نمىافتد، لذا راههاى مختلف را آزمایش مىکند. افق باز روش مؤثرى در نگرش است و در همه فعالیتهاى هدفمند به کار مىآید.
افق دور: یکى از خصلتهاى ممتاز انسان، خصلت دور اندیشى (Proridence) است. افق دور در نگاه و نگرش آدمى، ضامن شفاف شدن ابهامات آینده است و تصمیمات آتى را رقم میزند. افراد دور اندیش در مقایسه با دیگران، تصویرى شفافتر در مسائل، رفتارها، عکس العمل، رویدادها و اتّفاقات دارند.
افق روشن: بهره مندى انسان از زاویه روشن و کم ابهام، با استفاده از دو افق قبلى میسّر است. افق روشن محصول دو افق دور و باز است. افقِ روشن، میوه انسان در اصل برنامه ریزى بهینه و کارآمد براى آینده در حال اتّفاق است.
محصول این سه افق، بحث شناخت (Recognition) است. بنابراین سه افق، اساس برنامه ریزى عبارت است از:
1. خودشناسى.
2. جهت بخشى فعالیتها.
3. بهبود کیفیت زندگى در ظرف زمان.
تا شناخت موجود نباشد، ضمانتى براى آینده وجود ندارد.
میتوان آینده را به زمان حال منتقل نمود، یعنى مىتوان زمینه ساختن پلههاى آینده را در زمان حال بررسى نمود و آنها را شکل داد.
تعداد بسیار اندکى از مردم وقت کافى در اختیار دارند. همه از کمبود وقت مینالند. طبق تخمینها و برآوردهاى انجام شده، حدود 30 الى 40 درصد توان انسانها به کار گرفته میشود و محاسبات نشان میدهد که افراد 60% از زندگى کارى خود را هدر میدهند. بیشتر وقتها، انرژیها، تواناییها و استعدادها به هدر میروند، چون شناخت کافى وجود ندارد، هدفها روشن نیست و برنامه ریزى ها و اولویت گذاریها دقیق نیست .
عمر ما محدود است. ما یکبار فرصت زندگى کردن داریم. امروزه طبق محاسبات انجام شده، یک انسان با امید به زندگى طولانى، حداکثر 200.000 ساعت از زمان را، به عنوان وقت قابل استفاده، در اختیار دارد.
استفاده از سرمایه عمر: استفاده بهینه و بهتر از «زمانِ» محدود و ارزشمند، تنها از طریق برنامه ریزى و «مدیریت زمان» که هوشیارانه، مستمر و پایدار تدوین شده باشد، فراهم مىشود. مدیریت زمان که در واقع، همان برنامه ریزى است، به معناى تسلط و کنترل بر فرصتها و جهت دادن به فعالیتهاست.
برنامه ریزى فرصتها: براى طراحى برنامه مناسب جهت استفاده از فرصتها، لازم است که هر فرد شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم نماید:
بخش اول: صبح تا ظهر
بخش دوم: بعد از ظهر
بخش سوم: شب
باید هر کدام از این بخشها را دو قسمت کرد و هر قسمت را به فعالیتهاى حداکثر دو ساعته تقسیم کرد.
بهتر است فعالیتهاى علمى، اجرایى، شغلى و تفریحى خود را در قالب این زمانها تعریف کنیم و هر قسمت را بین یک الى یک ونیم ساعت و حداکثر تمام شش قسمت را در 9 ساعت تقسیم نماییم. افراد شاغل یا در حال تحصیل ممکن است کل صبح یا بعد از ظهر یا صبح و بخشى از بعد از ظهر را به شغل و تحصیل خود اختصاص دهند. آنها روى وقت باقیمانده میتوانند برنامه ریزى نمایند.
با این تقسیم بندى، در هر هفته ما میتوانیم 42 قالب زمان را احیاء کنیم و فعالیتهاى خود را در قالب آن تعریف کنیم و اگر این قالبها یک ساعتى باشند، باز هم در هر شبانه روز 18 ساعت از 24 ساعت آزاد خواهد ماند؛ یعنى با احتساب اینکه 2 ساعت صبح، 2 ساعت عصر و 2 ساعت شب را براى فعالیتهاى علمى، پژوهشى و... خارج کرده باشیم، باقیمانده هر روز 18 ساعت و در هفته 126 ساعت آزاد خواهد ماند. لذا مىبینیم که در هفته، چقدر ما زمان را قربانى و فدا کردهایم. و این یعنى ذبح زمان! یعنى نابودى فرصتها؟
سرمایه عمر آسان به کف نیامده است، که آسان از دست رود. برنامه ریزى کمک میکند که به فعالیتهاى خویش، نظام یافته بنگریم و این نکته را مد نظر داشته باشیم که:
«زمان در عصر ما، ساعتها و روزها و هفته ها نیست؛ بلکه زمان، با دقیقه و ثانیه و لحظه مورد بحث و بررسى قرار گرفته و فعالیتها در قالب آن تعریف میشوند».
یک جوانِ پشت کنکورىِ رشته ریاضى سؤالهاى متعددى از من پرسید. از او سؤال کردم: چند وقت دیگر به کنکور باقیمانده است؟ او پاسخ داد: 75 روز، یعنى 1700 ساعت که با ساعتهاى باقیمانده امروز تا شب که 11 ساعت است، میشود 1711 ساعت.
ضمن تشویق، به نگرش او آفرین گفتم و اضافه کردم: انشاءا... از این به بعد، زمان را در قالب دقیقه و ثانیه ببین و بنگر چه فرصتهاییدارى و چه فرصتهایى را هر روز ما از بین میبریم.
باید در «امروز»، فرداها را دید و ماههاى بعد را به تصویر کشید، حتّى سال آینده را در قالب زمان حال به تماشا نشست.
به یاد داشته باشید این جمله طلایی را :
آنهایی که از جای خود می جنبند گاهی می بازند
و آنهایی که نمی جنبند همیشه می بازند
به نظرم رسید مفیده که نوشتم در شنبه 86/10/22 و ساعت 8:23 صبح | دوست دارم نظرتونو بدونم()