روزی هارون، پنجمین خلیفة عباسی، بهلول را به حضور طلبید. او، ناگزیر نزد هارون آمد. هارون از او پرسید: عاقبت مرا چگونه میدانی؟
بهلول گفت: قرآن کتاب خدا در میان ماست، روش خود را با دستورات آن تطبیق کن. قرآن میگوید:
إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ؛
اگر کردار تو نیک است، عاقبتت خوب است وگرنه عاقبت بدی خواهی داشت.
هارون گفت: پس این همه کارهای نیک ما، در کجاست؟ بهلول گفت: خداوند تنها کردار پرهیزکاران را میپذیرد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ[2].
هارون گفت: پس رحمت خدا در کجاست و چه میشود؟ بهلول گفت: رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است: إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمحْسِنِینَ[3].
هارون گفت: پس خویشاوندی ما با رسول خدا چه میشود؟ بهلول گفت: در روز قیامت از عمل میپرسند، نه از خویشان: فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ[4].
هارون گفت: پس شفاعت رسول خدا؟ بهلول گفت: بستگی به اذن و اجازة خدا دارد: یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً[5].
هارون به بهلول گفت: آیا حاجتی داری تا برآورم؟ بهلول گفت: حاجتم این است که مرا بیامرزی و اهل بهشت گردانی.
هارون گفت: برآوردن چنین حاجتی از دست من خارج است، ولی شنیدهام مقروض هستی، خواستم بدهکاری تو را ادا کنم.
بهلول گفت: اگر راست میگویی اموال مردم را به صاحبانش برگردان، تو که خودت بدهکار هستی، با بدهکاری نمیتوان رفع بدهکاری کرد.
هارون گفت: آیا میخواهی دستور دهم همه روز تا آخر عمر، معاش روزانة تو را بدهند؟
بهلول گفت: ای هارون من و تو هر دو بندة خدا هستیم. صاحب ما، اوست، آن خدایی که معاش تو را تأمین میکند و او هرگز مرا فراموش نمیکند[6].
[1] . سورة انفطار، آیات 14ـ 15.
[2] . سورة مائده، آیة 27.
[3] . سورة اعراف، آیة 56.
[4] . سورة مؤمنون، آیة 101.
[5] . سورة طه، آیة 109.
[6] . سرگذشتهای تلخ و شیرین، ج 1، ص 223، به نقل از عنوان الکلام، ص 206.
به نظرم رسید مفیده که نوشتم در جمعه 86/10/21 و ساعت 6:46 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()