خداحافظی با کاروان عاشورای امسال
در غروب غم انگیز جمعه
شور محرم دارد می رود اما شعور همیشه ماندگار است
رها شدیم رها، مثل روح بی جسدی
نه با توایم و نه بی تو ، چه روزگار بدی
رها شدیم در آئینه های تو در تو
چه ازدحام عجیبی چه شهر بی عددی
رها شدیم در این کوچه های سرگردان
نه آستانه ی عشقی نه خانه ی خردی
مرا به حاشیه ی سرد زندگی آورد
امید رو به زوالی، دلیل نابلدی
ستاره ای شدم و در خودم درخشیدم
ولی چه سود که چشمی نمیکند رصدی
مگر به سایه ی نام تو رو کنم پس از این
که در پناه تو امن است، یا علی مددی
