ای دلبر ما مباش بیدل بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
"ابو سعید ابو الخیر "
سال نو مبارک
موفقیت پویا
ای دلبر ما مباش بیدل بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
"ابو سعید ابو الخیر "
سال نو مبارک
خداحافظی با کاروان عاشورای امسال
در غروب غم انگیز جمعه
شور محرم دارد می رود اما شعور همیشه ماندگار است
رها شدیم رها، مثل روح بی جسدی
نه با توایم و نه بی تو ، چه روزگار بدی
رها شدیم در آئینه های تو در تو
چه ازدحام عجیبی چه شهر بی عددی
رها شدیم در این کوچه های سرگردان
نه آستانه ی عشقی نه خانه ی خردی
مرا به حاشیه ی سرد زندگی آورد
امید رو به زوالی، دلیل نابلدی
ستاره ای شدم و در خودم درخشیدم
ولی چه سود که چشمی نمیکند رصدی
مگر به سایه ی نام تو رو کنم پس از این
که در پناه تو امن است، یا علی مددی
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید. نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمیکرد؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمیدانستم. خیلی تسلیت میگویم.
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمیدانستم. چه گرفتاری بزرگی ...
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمیدانستم اینهمه گرفتاری دارید ...
وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکردهام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟