سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت، شرف بزرگوار را می افزاید و بنده مملوک را تا مجلس ملوک بالامی کشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: یکشنبه 103 اردیبهشت 30

(مطلب طولانی است لطفا اگر می توانید آن را پرینت بگیرید و یا با فونت درشتتر بخوانید در هر صورت بابت طولانی بودن عذر می خواهم )

حـوادث و اتفاقات بیرونی را ، هر کسی با توجه به باورها و بینش خود و بطور خــودکار تفسیر و توجیه می کند ، لذا بسیاری از انسانها ، اینگونه باور دارند که آنچه در در درونشان می گذرد از اراده شان خارج بوده و نمی توانند در آن دخل و تصرف بکنند .

باورهای انسان ، که شکل دهنده و تنظیم کننده رفتار آدمی است ، در طول عمر ، شکل گرفته ، ساخته شـده و قالب بندی می شوند . ولی باورهای ساخته شده از بدو تولد تا 5 سالگی ، از اهمیت بسیار حیاتی برخوردار می باشند ، چون در این دوره 5 ساله ، کودک شدیدا به مادر ، پدر ، و اطرافیان وابسته بوده و بدون اینکه مفهوم خوبی یا بدی را بداند ، و بدون اینکه توانایی فهم و شناخت مفاهیم را داشته باشد ، راهنمایی ها ، فرمان ها ، تنبیهات و تشویقات و هشدارها ی متعدد و بیشمار مادر و اطرافیان را دریافت و کلیه آنها را ضبط می کند . به علاوه هر چه از سوی مادر و اطرافیان ظهور و بروز کند ،  از راه شنیدن ، دیدن ، لمس کردن ، عملکرد و  و یا ناظر بر رویدادها و امور جاری زندگی ، رسوم ، سنن ، آیین ، آداب و عادات ، دین و مذهب و مراسم مربوط به آنها جملگی و بی کم و کاست و دقیقا در ذهن کودک ضبط می شوند . موقعیت کودک ، نیاز حیاتی او به مادر و پدر ، عدم توانایی او در درک و فهم معانی در این دوره ، تصحیح و توضیح را برای او غیر ممکن می سازد ، لذا کلیه امور و جریان ها را حقیقت محض پنداشته و ضبط می کند . این نوارهای ضبط شده در تمام طول زندگی وجود داشته و هیچ کس ، نمی تواند آنها را از مغز خود پاک سازد و این نوارها همیشه آماده بازنواختن هستند . این بازنواختن در تمام عمر ، دارای نفوذی بسیار مقتدرانه است . 

     باورها و اعتقادات ساخته شده در این دوره از اهمیت خاصی برخوردار هستند ، چرا که باورها ی بعدی ، تحت تاثیر باورهای اولیه قرار می گیرند . حتی در بسیاری از افراد ، قالب ها و باورهای فکری پنج ساله اولیه ، بدون تغییرات اساسی ،  حتی بعضا به صورت تعصب آمیز ، راهنما و الگوی آنان در تمام عمرشان می گردد .

     بنابراین : فرمان ها ، هشدارها ، راهنمایی ها ، تنبیه ها ، تشویق ها و ... در مغز کوچک کودک ضبط می شوند که بیشتر اینها در چهار چوب کلمات : نکن ، بکن ، هرگز ، هیچوقت ، همیشه ، یادت نرود و ... همچنین ادب کردن های بیهوده و خسته کننده والدین ، در کودک احساس های منفی بوجود می آورد ، این احساس های ناشاد که در پی هم می آیند و یکدیگر را تایید و تثبیت می کنند ، نیز به طور دائم ضبط شده و پاک شدنی نیستند .

      بسیاری از ما تحت تاثیر گفتار ، کردار و تلقین های منفی مستقیم یا غیر مستقیم اطرافیانمان ، مخصوصا پدر و مادر ، از کودکی می آموزیم که : زندگی سخت ، دشوار و بی رحم است . زندگی فنا پذیر است . تو عرضه نداری ، در زندگی هیچ چیز نمی شوی . تو شانس نداری . تو همیشه شکست می خوری . تو همیشه اشتباه می کنی . و بسیاری تلقین های دیگر از این دست . متاسفانه این باورهای منفی در بسیاری موارد و در بسیاری از انسانها تا آخر عمر باقی می مانند .

      با توجه به مراتب فوق ، باورها و اعتقادات انسانها از بدو تولد و از زمانی که ساخته و پرداخته می شوند که شخص هیچگونه نظر یا دخل و تصرفی در آنها نیز نمی توانسته داشته باشد . باورها و اعتقادات بعدی نیز تحت تاثیر باورهای اولیه قرار دارند . همچنین بسیاری خصوصیات و نحوه تفکر آدمی ، تحت تاثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و تحت تاثیر تلقین ها و الگوی محیط ( خانواده و اجتماع ) خود می باشد به طوری که در بسیاری از مواقع ، مقاومت در برابر آنها ، حتی در سنین بالاتر نیز بسیار مشکل است .

      زندگی انسان عجب حکایتی است ! سفری آغاز شده که اختیار آنرا نداشته ایم که بدانیم : چرا به دنیا می آییم ؟ سفرمان در چه زمانی و از کجا شروع و تا کی ادامه خواهد داشت ؟ ضوابط و شرایط آن کدامند ؟ همسفران ما کیستند ؟ چه فضایی بر سفرمان حاکم بوده و خواهد بود ؟ حــوادث و رویدادها که به ظاهر به نفع ماست در نهایت هم به سود ما خواهد بود یا بالعکس به ضررمان تمام خواهـــد شد ؟ از همه شگفت انگیز تر اینکه ، باورهای اساسی و اولیه زمانی شکل می گیرند که قدرت تشخیص خوب را از بد ، زشت را از زیبا ، سود را از زیان و مفید را از مضر نداشته ایم .

      بدون توجه به اینکه از کجا آمده ایم ، دوران خردسالی مان چگونه سپری شده و چه دشواریهایی پشت سرداشته ایم ، باورهای اولیه مان چگونه بوده و فرهنگ حاکم بر جامعه مان چگونه و چه اثرات مثبت یا منفی بر باورهایمان داشته اند ، می توانیم با رعایت اصولی ، از خود انسانی موفق ، آرام ، شاد ، تندرست ، جذاب ، دانا و توانا ، مثبت اندیش و سرشار از شور و شوق و انسانی جدید با شخصیت کاملا متفاوت با گذشته داشته باشیم .

      روانپزشکان متعقد هستند که :   اندیشه و پندارهای ماست که کیفیت زندگی ما را می سازند .  اندیشه ها و پندارها ، بوسیله (( پیام های شیمیایی )) یا  ((Neuropeptides  )) در سراسر بدن جریان پیدا می کنند ، به طوری که هر فکری که از ذهن خارج ما می گذرد ، در یک چشم بر هم زدن بر ترکیبات شیمیایی بدن تاثیر می گذارد و بعد از هر اندیشه ای ، احساسی در بدن تولید می شود :

      اندیشه های مثبت و شادی بخش و مهر انگیز ، باعث ترشح هورمون هایی می شوند که جسم و ذهن ما را سالم ، پر نشاط و سیستم ایمنی و دفاعی بدن مان را فعال تر می سازند !

      اندیشه های مثبت : راه پیشرفت ها ، سازندگی ها و چگونگی رسیدن به پیروزی را به ما نشان می دهند ، اینکه چه توانایی ها ، چه نیروی خلاقه و چه ابتکاراتی می توانیم داشته باشیم ، اعتماد به نفس زیاد ، خود باوری فراوان و بزرگ اندیشی را به ما می بخشد . توصیه می کنند که همیشه به پیروزی بیندیشیم ، همیشه خود را لایق و شایسته بدانیم و هرگز خود را دست کم نگیریم .

      اندیشه های منفی و مخرب ، فعل و انفعالات شیمیایی بدن را بصورت منفی تغییر داده و با ترشح هورمونهای مضر و سمی ، باعث بروز بسیاری از امراض روحی و جسمی می گردند .

      افکار منفی : ناتوانایی ها ، نارسایی ها ، احساس حقارت و خود کم بینی ها را تشدید کرده ، از سوی دیگر ، اعتماد به نفس و خودباوری را در ما بشدت کاهش می دهند و در مواجه با هرکاری ، با شعار (( نمی توانی ، عرضه اش را نداری ، شکست می خوری )) علیه منافع خود شخص به کار افتاده و عملا سد راه پیشرفت می گردند .

      انسان دائما و لحظه به لحظه ، افکار منفی یا مثبتی را انتخاب کرده و آگاهانه یا ناآگاهانه خواسته یا ناخواسته ، حتی بعضا لجوجانه به تکرار آنها می پردازد . احساس های منفی بی آنکه دخالتی داشته باشیم ، در فکر ما جای می گیرند ، اما جنبه های مثبت را می بایست با تلقین به افکار تزریق کرد . چون هر کسی در هر روز بیش از 000/60 فکر می تواند داشته باشد ، لذا وقتی افکار مثبت یا منفی در ذهن تکرار شوند ، با توجه به ارتباط دائمی میان ذهن و جسم ، اثرات مثبت ( ایمن ) یا منفی ( نا ایمن ) آن بر جسم  ، بصورت دائمی ادامه پیدا می کند . وقتی اندیشه های منفی را در سر داریم  ، آنها را خواسته یا ناخواسته در هر روز چندین هزار مرتبه تکرار می کنیم ، در نتیجه :

1.     افکار منفی قوی تر می شوند .

2.     جای بیشتری در ذهن به خود اختصاص می دهند ،

3.  ودر نهایت ، تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود می گیرند و به مجموعه افکارمان ، ماهیتی منفی می دهند .

با این روند ، بخش عظیمی از توانایی های ( بالفعل و بالقوه ) خود را ناتوان ساخته و بیهوده هدر می دهیم . در نتیجه بی حوصله ، کم اشتها ، پریشان حال ، بدخواب و افسرده و ... گشته ، زخم معده گرفته و به بیماریهای قلبی ، عروقی ، فشار خون و هزاران درد و عارضه کوچک و بزرگ دیگر دچار می شویم . در حقیقت با منفی اندیشی و منفی بافی و تکرار آن در ذهن ، خون خود را بیشتر مسموم ساخته و انرژی و نیروی خود را در تخریب خویشتن و دیگران به کار برده و زندگی را برای خود و دیگران زهرآگین و غیر قابل تحمل می سازیم . به عبارت ساده ، سموم حاصل از نگرانی ، خشم ، ترس ، ناکامی ، منفی بافی و ... ما را بسوی بیماری و نابودی می کشاند . غیر ممکن است در آن واحد هم سالم باشیم و هم منفی نگر و مضطرب و نگران .

      جالب اینجاست که ، هر فکری که می کنیم ، مثبت یا منفی ، بیشتر از حواس پنجگانه در (( ضمیر ناخودآگاه )) اثر گذارند . لذا می بایست مراقب اندیشه های خود باشیم و سعی کنیم فقط اندیشه های مثبت و سازنده را که سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و باورهای ما را عالی می سازند در ذهن خود تکرار کنیم .

      پژوهشگران ، در مسیر کشف چگونگی روند تشکیل باورهای انسانی ، به کشف بزرگتری نائل آمدند و آن ، کشف قدرت خارق العاده و نیروی بیکران و نامحدود (( ضمیر ناخودآگاه )) در انسان ها بود . در اعماق ضمیر هر انسانی ، دریایی از هوش ، ذکاوت ، خرد ، توانایی و دانایی نامحدودی قرار دارد . همه انسانها ، در پهنه اقیانوسی از ثروت های بیکران به سر می برند و قادر هستند از موهبت های بی نهایتی که درونشان وجود دارد و از قدرت و توانایی های نامحدود ذهنی خود بهره مند شوند و با استفاده از نیروی شگفت انگیز و سحر آمیز درون ، به آسانی به سعادت ، آرامش باطنی ، شادابی ، تندرستی ، ثروت و به نور و زیبایی و عشق برسند ، و از بدی ها ، زشتی ها ، حسادت ها و پریشانی ها ، افسردگی ها و به طور کلی خود را از امراض ذهنی و جسمی دور سازند . (( ضمیر ناخودآگاه )) از چنان نیروی برخوردار است که می تواند کلیه مسائل احساسی ، عاطفی ، مالی و تندرستی انسان را به آسانی حل کند .      (( ضمیر ناخودآگاه )) یک قدرت خارق العاده ، یک گنج بی پایان و یک نیروی نامحدود است که همه انسانها از آن بهره مند هستند . بنابراین ، توانایی و امکانات افراد نامحدود بوده و از این بابت ، هیچ کس بر کس دیگر برتری ندارد . ولی این نیروی بیکران ، مثل شمشیر دولبه است که اگر درست استفاده کنیم ، زندگی عالی و با شکوه و سعادتمند خواهیم داشت . در حالی که اکثر مردم ، به علت عدم شناخت از قدرت واقعی ضمیر خود و به دلیل استفاده ناصحیح و غیر معقول و منفی از آن ، زندگی نامطلوب توام با نگرانی ، اظطراب ، درد و مرض ، فقر و نداری ، نکبت و ... برای خود تدارک می بینند .

      همانطوری که یک خلبان ماهر به علت آموزش و آگاهی با سیستم ها و دستگاه های مختلف به راحتی می تواند هواپیمای غول پیکری را با صدها تن بار و چند صد نفر سر نشین ، به پرواز در آورده و آن را از این طرف دنیا به آن طرف دنیا ببرد ، در حالی که اگر کسی که به امور خلبانی آگاهی نداشته باشد نمی تواند چنین کاری را بدون ایجاد خطر و ریسک فراوان به انجام برساند .

اگر طرز استفاده صحیح از نیروی عظیم و بی نظیر (( ضمیر ناخودآگاه )) خود را ندانسته و نتوانیم بر آن تسلط یابیم ، مسلما نخواهیم توانست از برکات مثبت آن بهره مند شویم . به علاوه استفاده های ناصحیح و منفی از آن هم ، حوادث ناگوار و خسارات جبران ناپذیری در پی خواهند داشت .

      برای بهره برداری صحیح از (( ضمیر ناخودآگاه )) و تسلط بر آن ، نیازمند دستورالعمل صحیح هستیم تا از این قدرت بیکران درون خود ، استفاده بهینه و صحیح داشته باشیم . برای اینکه بدانیم  ضمیر ناخودآگاه ما ، چقدر قدرت دارد ، فقط به ذکر این نکته بسنده می کنیم که  ضمیر ناخودآگاه بیش از 000/000/000/70 ( هفتاد میلیارد ) سلول بدن را دقیقا تحت کنترل داشته ، به امر تغذیه و اکسیژن گیری ، دفع مواد زائد ، سلامتی و بیماری ، همکاری سلول ها با هم و هموستاز بدن ، مرگ و زندگی ، تکثیر سلولی و هزاران امور دیگر مربوط به سلولها را ، لحظه به لحظه و بدون درنگ و استراحت و در تمام طول مدت شبانه روز کنترل و تحت نظارت دقیق خود دارد ، و یا در هرلحظه میلیون ها سلول از قسمت های مختلف بدن می میرند و میلیون ها سلول جدید جایگزین آنها می شوند که همگی با نظارت و کنترل و تصمیم گیری مستقیم ضمیر ناخودآگاه صورت می پذیرد ! شاید یک نفره ، کوه البرز را کندن و با یک دست بلند کردن ، آسان تر از هر لحظه 70 میلیارد سلول را کنترل کردن باشد !!!؟

یکی از کارهای اساسی که ضمیر ناخودآگاه انجام می دهد ، ساخت باورهای مثبت یا منفی انسانها است . به عبارت دیگر ضمیر ناخودآگاه کارگاه ساخت باورهاست : باورها (( اعتقادات )) مهمترین عنصر ذهن هستند ، چون :

      رفتار و کردار ما تحت تاثیر احساساتمان قرار دارند .

        احساسات ما تحت نفوذ افکار و اندیشه های ما هستند .

      افکار و اندیشه هایمان ، ناشی از باورهایمان می باشند .

         باورهایمان در (( ضمیر ناخودآگاه )) ساخته می شوند .

ضمایر (( خود آگاه )) و (( ناخود آگاه )) بوسیله حواس پنجگانه و تفکر ، تلقین ، تصور و تجسم (( حس ششم )) با دنیای خارج ارتباط برقرار می کنند . هر مطلبی که بوسیله حواس پنجگانه ، تصور ، تجسم و یا تفکر به این ضمایر منعکس شوند :

1)  ضمیر (( خودآگاه )) با توجه به دانش ، اطلاعات ، تجربیات تعقل و استدلالش ، مطالب و موارد دریافتی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد و با توجه به باورهای هر شخص ، نسبت به موارد مختلف دریافتی ، تصمیم گیری کرده و جهت اجرا و اقدام به (( ضمیر ناخودآگاه )) منعکس می سازد . توضیح اینکه عمل مشاهده ، تجربه اندوزی ، دانش اندوزی استدلال ، تعقل و ... به وسیله ضمیر خودآگاه صورت می گیرد .

2)   (( ضمیر ناخودآگاه )) مطالب و موارد دریافتی را بدون پردازش و تعقل و استدلال ، عینا ضبط می کند . مثلا اگر مستقیما با (( ضمیر ناخودآگاه )) ارتباط برقرار کرده و بگوییم 2*2 مساوی است با 7 ، عینا آن را ضبط می کند . اگر مستقیما از آن سئوال کنیم که 2*2 مساویست با چند ؟ ضمیر ناخودآگاه آنچه را قبلا ضبط به ما جواب می دهد : هفت . در حالی که  ضمیر خودآگاه به علت دارا بودن دانش ، استدلال و تعقل جواب می دهد که حاصلضرب 2*2 می شود چهار ! در حقیقت (( ضمیر ناخودآگاه )) با وجود داشتن قدرت فراوان و نامحدود ، مثل بچه ای می ماند که هرچه بگویی و یا دستور بدهی ، بدون تفکر، تعقل و پردازش ، ضبط کرده و حتی امکانات اجرایی آن را هم فراهم می سازد . یا مثل ماشینی که گاز بدهی راه افتاده ، بدون اینکه بداند چگونه راه می افتد و به کجا می رود !

چگونه می توانیم از قدرت خارق العاده و بی نظیری که در درون همه انسانها قرار دارد ، بهره برداری منطقی و معقول داشته و چگونه می توانیم با تسلط بر آن انرژی و امکانات نامحدود آن را ، در رسیدن به اهداف و آرمانهای خویش و ساختن زندگی بسیار شایسته ، عالی و بسیار مطبوع به کار گیریم ؟

چگونه می توان با راهنمایی علمی و عملی ، به سلامت ذهن دست یافت و با بهره گیری از حد اعلای توانمندیهایمان زندگی خود را به حداکثر نشاط ، شادمانی ، تندرستی و شعف برسانیم ؟ و توانایی های خود را چنان بالا ببریم که کمتر غم ، اندوه ، نگرانی ، تهدید ، ارعاب و مشکلاتی از این قبیل در ما کارگر باشد !

ادامه در قسمت دوم


 به نظرم رسید مفیده که نوشتم در سه شنبه 86/10/25 و ساعت 4:26 عصر | دوست دارم نظرتونو بدونم()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دعای پولدار شدن
دعا
اصول یادداشت برداری
88/8/8
خود سازی در 6 مرحله
چگونه مسئله حل کنیم ؟
شگفتی های حافظه ( قسمت دوم )
شگفتى‏هاى حافظه ( قسمت اول )
چگونه میتوانید نظر دیگران را در مورد خود تغییر دهید؟
هدف آفرینش انسان
مدیریت استرس در کار و بهبود سلامت روان
چگونه عاشق خدا شویم
تبریک سال نو
شعر زیبا از :عبدالجبار کاکایی
زود قضاوت نکنیم !
[همه عناوین(171)][عناوین آرشیوشده]

Clicky Web Analytics